رضا رستمی نویسنده و کارگردان تئاتر
دی در حق ما کسی بدی گفت
ما دل ز غمش نمی خراشیم
ما نیز زنکوهیش بگوییم
تا هر دو دروغ گفته باشیم!
فستیوال پانزدهم نیز کارنامه اش بسته شد و ما دل بسته ایم به سال دگر و اگر بخواهیم که باز هم در فستیوال شانزدهم مجددا” رنگ تاسف بر چهره هایمان نقش نبندد باید تاملی داشته باشیم بر چگونگی اجرای فستیوال:
مراسم کلنگ زنی: درست است که حافظه تاریخی ما ضعیف است اما نه به این حد! لذا باید یاد آوری گردد که در مراسم اختتامیه پارسال، معاونت استاندار در پشت تریبون قول احداث سالن چند هزار نفری را به مردم سقز دادند که امسال تبدیل گردید به کلنگ زنی پلاتوی صد واندی نفره و با این سیر صعودی حتما” در سال آینده شاهد بیل زنی اتاقی ده بیست نفره برای گریم و در سالهای بعد …
بولتن: با وجود افزایش بودجه در دوره های گذشته، بولتن که هر ساله روزانه تقدیم حضور حضار می گردید پس رفت داشته و به یک مجله تک جلدی تبدیل شده بود که پشت جلدش تبلیغی بیش نبود برای انتشاراتیش. اهمیت تهیه و تدوین آیین نامه اجرایی بر هیچ کسی پوشیده نیست، که سردبیر در نوشته ای به نام ” دستاویز قراردادن حاشیه برای مصادره مرکز” مفصلا” به آن پرداخته که جای بسی تشکر و قدردانی را دارد. ولی کاشکی ایشان بجای تاکید بر چگونگی تدوین آیین نامه به گردانندگان و مجریان این دوره، تاکید بر رعایت آیین نامه را می کرد که هیچ یک از بندهایش در این جشنواره رعایت نشده و صرفا” به خاطره گویی و کم لطفی به یکی از نویسندگان این آیین نامه تبدیل شده بود.
جلسات کارشناسی: با گذشت ۱۵ دوره جشنواره در حالی که هیئت ۵ نفره بازبینان نمایش ها را واجد شرایط جهت حضور در جشنواره دانسته اند آیا برای کارگردانان این نمایش ها کسر شان نخواهد بود که بجای نقد و بررسی، کلاس آموزشی برایشان برگزار شود؟
اختتامیه: برای واکاوی نتایج داوری یا کارشناسی بهتر است یک دسته بندی ساده داشته باشیم تا بهتر به نتایج درخشان کارشناسان پی ببریم و ببینم سرانجامشان چی بود.
۹ کار در بخش مسابقه یا داوری حضور داشتند.
سه کار به اسپانسری ارشاد برای اجرا در شهرستانها معرفی شدند.
نائر از سنندج
شاره دوور از بیجار
بازی زاکان از کرمانشاه
سه کار برای شرکت در فجر انتخاب شدند.
هه موومان باشین از بانه*
در فراخوان اعلام شده بود از پذیرش متون ترجمه شده خودداری شود. البته این کار که از فارسی به کوردی ترجمه نگردیده بود. لازم به ذکر است در جلسه کارشناسی با وجود توضحیات نوسینده ( باقر سروش داور نه کارشناس جشنواره) و دو کارگردان حاضر، ما بالاخره نفهمیدیم که دکور موجود در روی صحنه چی بود؟ چون نویسنده به قرقره موجود، سازه می گفت و دو کارگردان یکی به سفره و دیگری به موشک از آن نام می بردند. از همه بحث برانگیزتر این بود که این کار تنها یک بازیگر داشت و مابقی نقش مرده را بازی می کردند و مشروط به نکات زیر راهی جشنواره فجر گردید.
تنها بازیگر موجود درنمایش عوض شود و کارگردانان زیر نظر نوسینده باید مجددا” کار کنند. این نکات نشان دهنده آن است که خود کارشناسان به این کار اعتقاد نداشتند واما کار متعلق به کارشناس فستیوال بود وچشمها را باید شست و جوری دیگر باید دید.
کچه سه تلیه کان از مریوان: حدود سی و اندی کار آماده، جهت بازبینی تقدیم هیئت بازبین شده بود اما کاک فاتح بادپروا ( دبیر محترم فستیوال خیابانی مریوان) در پشت تریبون اختتامیه اعلام میکند: ما نمی خواستیم در جشنواره کوردی شرکت کنیم اما دکتر (( دبیر محترم جشنواره سقز، آقای دکتر صادقی)) به ما زنگ زد تو کار کن مابقی با من. و با عجله ما کار را بستیم و اینجانب ممنون دکتر هستم. و بدین گونه پاداش خویش را از آن تماس تلفنی دریافت داشتند. و مابقی کارهای آماده برای بازبینی، خود بخوانند اندر این احوالات.
هه ناری از سنندج؟
بعد از خواندن آراء داوران توسط رشادت (که همه منتظر اتمام مراسم اختتامیه بودند) به ناگاه وی اعلام نمودند ما قرار بود داوری نکنیم اما( که صلاح محمدی بعنوان اعتراض در میان جمع بانگ برآورد که: اما چی؟) که رشادت اعلام نمودند که ما نتوانستیم صرفنظر کنیم از تقدیر از دو کار:
مه لاییکه ت از ورمی.
فراموشی از سنندج ؟
برای اینکه کارگردان این کار ( مازیار قبادی هنرمند سنندجی ) از آراء رنجیده خاطر نشود مجری گری اختتامیه را نیز به وی سپردند.
و اما تنها کاری که به ظاهرسرش بی کلاه ماند و گرنه کلاهی در خور برای این کار و هنرمندان میزبان تدارک دیدند که همچنان میزبانان خوبی باشیم.
به رده قاره مان از سقز.
باید چنین باشد! وقتی تنها کار سقز به دستور دبیر جشنواره باید در پلاتو اجرا گردد تا جای خالی در سالن برای کار دکتر فراهم گردد و وی افتخار بدهند که کار خویش را که نه بازبینی شده و نه در دستور کار جشنواره بوده به نمایش در بیاورند.
باید چنین باشد وقتی که بولتن جشنواره از درج چند خط ارائه شده بعنوان خلاصه کار از سوی گروه سر باز می زند و به دلخواه خود خلاصه ای را در بولتن به نگارش در می آورد.
باید چنین باشد وقتی که بولتن از نمایش بعنوان بازنویسی نمایش نامه دیگری نام می برد که جا دارد از آنان پرسید: نوسینده آن نمایش که این گروه بازنویسیش کردند چه کسی است؟
باید چنین باشد وقتی که بولتن جشنواره نقد کار سقز را به کسی ازهیئت تحریریه می سپارد که با ژانرنقالی نا آشناست و خیال می کند که شیرکو بیکه س در قرون وسطا می زیسته و شاعر این قرن نیست و دغدغه متن را که همانا خیانت و عشق به مردم است امروزی نمی داند و درک نمی کند که این گروه قصد داشته که بساط نقالی را که قبلا” در قهوه خانه ها براه بود با صحنه نمایش به شیوه دراماتیک پیوند دهند.
باید چنین باشد وقتی که از فرماندار پیشین به پاس زحماتش تقدیر بعمل می آید و هیچ تقدیری از کسانی که بیست سال با خون دل این جشنواره را حفظ کرده اند صورت نمی گیرد.
باید چنین باشد وقتی که ابا دارند از دعوت حتی یک هنرمند سقزی برای تقدیم لوح و یادمان جشنواره به کارگردانان در روی صحنه و از هنرمندان سنندج دعوت بعمل می آورندِ.
باید چنین باشد وقتی که حتی مجری گری را به هنرمندان سقزی روا نمی ببینند و آن را به دیگران واگذار می کنند.
باید چنین باشد وقتی که دکتر اعلام می کند که سقزی ها سهم خواه هستند لذا باید شاهد چنین برخوردی با هنرمندان سقز باشیم تا به آنان یاد آوری گردد که هیچ سهمی از این فستیوال ندارند و دریغ از یک لوح ناقابل به بازیگر توانای به رده قاره مان…
پانوشت: در این جشنواره یک کار دیگر به بخش بین الملل فجر معرفی شد به اسم “به ر ده رگای جه حه نه م” از سلیمانیه.
در حین برگزاری جلسه کارشناسی نمایش “فراموشی” که کار دکتر توسط هنرمندان هه ولیرنقد گردید و دکتر را بر آشفت یکی از هنرمندان سلیمانیه اعلام کرد که ما میخواستیم کاری را برای اجرا در سلیمانیه دعوت نماییم که با دیدن کار دکتر تجدیدنظر نمودیم و بدینسان بود که کار سلیمانیه راهی فجر شد و می توان از این ناخوانده ها برداشت کرد که کار دکتر هم به سلیمانیه دعوت خواهد شد.
و دور از انصاف است که تنها دستاورد این جشنواره را که همانا ثبت در تقویم جشنواره ها است نستود.
این یادداشت نظر نویسنده بوده و انتشار آن در سقزرووداو به معنای تایید یا رد آن نیست.